زهرا نژادبهرام زنان و شهری كه بازتولید خشونت در آن نگرانكننده است مردی اهوازی سر زن جوان خود را به اسم «غیرتفروشی» و «ناموسپرستی» بریده و با لبخندی بر لب، فاتحانه آن را دور شهر گردانده! اخبار ناگواری از این دست كه هر از چندگاه به جامعه شوك وارد میكند و گویا پایانی بر آن متصور نیست، دلالت بر عمق بحرانی دارد كه اگر به درستی فهم و تدبیر نشود، میتواند پیامدهای مخرب فراوانی در پی داشته باشد. این اقدام جنونآمیز در یكی از شهرهای جنوبی ایران كه فرهنگ سنتی در آن جولان میدهد، چه افرادی را در مقام پاسخگویی قرار میدهد؟ رفتاری غیرمدنی كه فرد خود را در مقام قضاوت قرار میدهد و به بهانه غیرت و غرور نهاد قضاوت را به حاشیه میبرد و خود را نسبت به آنچه تصور میكرده در مقام اجرای حكم نانوشته وارد میكند؛ به راستی دغدغه بزرگی است كه مسوولان مربوطه را باید وادار به عكسالعمل جدی كند! تنها شاهد بودیم كه پخش فیلم آن منجر به تعطیلی رسانه مربوطه توسط هیات نظارت شد. اما احساسات عمومی شوكزده و آسیبهای روحی ناشی از آن بار سنگینی بر دوش مسوولان است. رفتار خشونتآمیزی كه به وقوع پیوست در این دوره از تاریخ كشور كه زنان و مردان برای زندگی آرام و سلامت ادبیات زندگی اجتماعی را به اشتراك میگذارند، تصویری نامناسب از شهر است كه نیازمند امنیت، سلامت رفتار و اخلاق شهرنشینی است . بر اساس مطالعات صورت گرفته پدیده زنكشی در طول چند سال گذشته به تیتر یك اخبار درآمده و این اتفاق به دلیل عدم برخورد صریح قانونی از یك سو و عدم توجه مسوولان فرهنگی و اجتماعی به ضرورت پالایش آموزهها و روشهایی كه احتمال بروز چنین وقایعی را حادث میكند از سوی دیگر چهره شهر را با نوعی نگرانی همراه كرده است!! اتفاق اهواز و كرمانشاه و زاهدان و... اتفاقاتی نیست كه در محدودهای كوچك به دلیلی محدود صورت گرفته باشد، این موارد از «زنكشی» در شهرهای بزرگ این كشور صورت گرفته، شهرهایی كه به دلیل تراكم جمعیت و ضرورتهای خاص قواعد و قوانین شهرنشینی نیازمند نوع و روش دیگری برای حل مشكلات و مسائل است. در واقع موضوعیت خشونت و ترویج آن در شهرها برگرفته از نوعی اختلال در سیستم قاعده و قانونگذاری در شهر از یك سو و نبود سیستم پالایش رفتاری شهروندان حادث شده است! خشونت علیه زنان كه امروز مساله شهرها شده نیازمند یك قاعده قانونی است كه ابتدا بر پیشگیری و سپس بر تعیین مجازات تكیه كند. وجود سبكهای مختلف زندگی و باورهای گوناگون میان شهروندان نیازمند كاركرد فرهنگ شهری در این شهرهاست و اگر این اتفاق نمیافتد احتمالا با نوعی ناكاركردی در ادبیات فرهنگی شهرها روبهرو هستیم! جریحهدار كردن احساسات عمومی، نقص صریح قانون است چه از طریق شنیدن خبر و چه مشاهده رفتار خشونتآمیز علیه یك زن در سطح كوچه و خیابان باشد. از اینرو توجه قانونگذار و نهادهای مرتبط بر این مهم ضروری است كه قوانینی ایجاد شود تا بتواند بستری برای حمایت از نفی خشونت و پیشگیری از آن باشد. حق زنان برای زیست ایمن در شهر الزامی است كه قانون بر آن تاكید كرده اما بروز اتفاقاتی از این دست نظیر آنچه والدین بابك خرمدین بر سر او و خواهرش آوردهاند در پناه حق «ولی» یا پدر رومینا بر سر دخترش آورد نگرانی از امنیت شهری را در مواجهه با این اتفاقات با چالش همراه میكند! لذا دو امر اساسی در این مهم قابل توجه است: الف) ضرورت پیشگیری و جلوگیری از خشونت علیه زنان ب) فرهنگسازی و اصلاح فرهنگی رویكردها و دیدگاههایی كه اتفاقات درون خانواده را تحت عناوین نگرانكنندهای چون «غیرت»، «آبروداری» و... مردانه ترویج و تشویق میكند . این مهم حاصل نمیشود مگر با عزمی جدی از سوی برنامهریزان و تصمیمگیران كه با رویكردی متفاوت بر اصل برابر همه نفوس در برابر قانون كه عین قانون اساسی است؛ از دادن برخی امتیازات به والدین یا مردان بر گرفتن جان بازنگری كنند! به گواهی آمار زنان، ۹۶ درصد سهم پزشكی قانونی ایران را زنان از آن خود كردهاند. این در حالی است كه بسیاری از خشونتهای خانگی بنا به انگیزههای فرهنگی، عرفی و اقتصادی پوشیده باقی میماند. به هر ترتیب با توجه به شواهد موجود، زنان اولین قربانیان نگاه جنسیتزده و ابزاری بودهاند. لذا تصویب لوایح مربوط به اصلاح قانون و حفظ امنیت و كرامت زنان در كشور از سوی قانونگذار جدی است. اما همه مساله بر سر قانون نیست، بلكه جدیتر از آن برگشت دوباره به پالایش رفتارها و بازخوانی فرهنگها و خردهفرهنگها در این امر است! آنچه شهر را به میدان خشونتی گلادیاتوری مبدل كرده كه هراز چند گاه از جایی سر میزند!! فرهنگ و عرفی كه اجازه بروز خشونت را برای مرد اعم از شوهر، پدر یا برادر و... میدهد كه دست به قتلی فاحش و نمایش آن در كوچه و خیابان بزند طبیعی است كه نیازمند بازنگری و توجه است! این مهم در دست معتمدان جامعه نظیر رسانهها، روحانیون، تشكلهای غیردولتی و... است كه با همراهی نهادهای مرتبط نسبت به این مساله توجه جدی داشته باشند. اما آنجا كه موضوعیت امنیت اجتماعی در روح و روان شهروندان است، راه را به كجا باید برد؟! آیا تشدید خشونت قادر به پایان خشونت است؟ آیا ندیدن خشونت و به نوعی ترغیب آن منجر به كاهش خشونت میشود؟ آیا تماشگر خشونت بودن مثل آنچه در میدان سعادتآباد تهران در چند سال پیش رخ داد به معنی «سر» یا «بیحس» شدن جامعه در برابر خشونت نیست! آیا گفتوگو از جامعه دور شده؟ آیا خشونت علیه زنان مباح است؟ مدیریت شهری تهران طی چهار سال گذشته تلاشهای زیادی برای رفع فضاهای شهری كه احتمال بروز خشونت در آنها وجود داشت (فضاهای بیدفاع شهری) را به ثمر نشاند. اما واقعیت این است كه اقدامات مدیریت شهری لازم است اما كافی نیست؛ چراكه فضا میتواند بستری برای بروز خشونت علیه زنان شود اما بیش از هر چیز فرهنگ جامعه در مواجه با زنان باید اصلاح شود. كرامت و حرمت جان زنان مهمترین نكته در نفی خشونت علیه زنان است .درست است كه مساله خشونت علیه زنان فقط در كشور ما نیست، اما داعیهدار رفتار كرامتآمیز و احترامبرانگیز با زنان هستیم! پس چگونه است كه ائمه جمعه و جماعت در برابر عینیت آشكار خشونت علیه زنان در شهرها سكوت میكنند! آیا سازمان قضایی تعطیل شده؟ آیا نیروی انتظامی تعطیل شده؟ كه شهروندان خود قاضی و مجری هستند؟! در صورت كم توجهی به این مهم شهرها دیگر محل امنی برای تردد نخواهند بود و پدیده خشونت علیه زنان منجر به كاهش حضور زنان در شهرها شده و بستری مهیا برای عدم نظارت اجتماعی و بروز انواع دیگری از رفتارهای خشن خواهد شد .لازم است در یك رویكرد جمعی میان جامعه مدنی و حوزه سیاسی و مدیران فرهنگی بستری برای رفع این مهم برآیند و نهضتی برای نفی خشونت علیه زنان در كلام و عمل آغاز شود.
نظرات